گناه

گناهت را نمی بخشم
تو را با دیگری دیدم که گرم گفت و گو بودی
با او آهسته می رفتی سرا پا محو او بودی
صدایت کردم و بر من چو بیگانه نگه کردی
شکستی عهد دیرین را گنه کردی گنه کردی
گناهت را نمی بخشم گناهت را نمی بخشم
چه شبها را که من تنها به یاد تو سحر کردم
چه عمری را که بیهوده به پای تو هدر کردم
تو عمرم را تبه کردی گنه کردی گنه کردی
گناهت را نمی بخشم گناهت را نمی بخشم
همین بود آن وفایی را که می گفتی
همین بود آن صفایی را که می گفتی
تو که خود این چنین بودی چرا روزم سیه کردی
گنه کردی گنه کردی
گناهت را نمی بخشم گناهت را نمی بخشم
نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد